گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

ایلامیان که بودند؟

 پادشاهی ایلام بیش از دو هزارسال، تا حدود سال پانصد و پنجاه پیش از میلاد در جنوب غربی سرزمین کنونی ایران برپا بود. این پادشاهی از اتحاد دولتهای کوچک تشکیل شده بود و تقریبا در تمام مدت از استقلال بر خوردار بوده است. اوج شکوفایی ایلام در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد بود. سرزمین آنها از شمال تا نزدیک همدان، از مشرق تا کرمان، از جنوب تا خلیج فارس و از مغرب تا نواحی بین النهرین گسترده بود اما سرزمین اصلی آنها را می توان از خوزستان تا بوشهر دانست. کهن ترین منبعی که در آن نام ایلام ذکر شده، متعلق به 2680 پیش از میلاد است. درفهرست شاهان سومری آمده است که ان-مبرگیسی پادشاه نیمه افسانه ای نخستین دودمان کیش، به ایلام لشکر کشید و از آنجا غنایم بسیاری به چنگ آورد. شروع تاریخ ایلام از حدود 2500 پیش از میلاد است. منطقه انشان از جمله مراکز پادشاهی کوچکی بود که پادشاهی بزرگ ایلام را تشکیل می داد. نزدیک به 2200 پیش از میلاد، کوتیک اینشوشینیک پادشاه نیرومند انشان بین دولتهای محلی در منطقه اتحاد پدید آورد و خود در راس آن قرار گرفت و به این ترتیب پایه گذار ایلام بزرگ شد. در قرن 12 پیش از میلاد، ایلامیان به پادشاهی پانصد ساله کاسی ها در سرزمین بابل پایان دادند. در زمان ایلامیان کشاورزی و فن آبیاری بسیار پیشرفت کرد. سفال سازی، ذوب فلز و بازرگانی نیز در این دوره رونق داشت. مهرهای باقیمانده از ایلام، اطلاعاتی از زندگی مردم این سرزمین به ما می دهند. از طرح های این مهرها می توانیم به حرفه های مردم آن دوره پی ببریم. در دولت ایلام نرخ بهره مشخص و ابزارهای اندازه گیری یکسان بود. کاهنان در معاملات شرکت می جستند و اداره سرزمینهای وسیع کشاورزی با آنان بود. مالکیت شخصی قانونی بود. زبان آنها ایلامی بود و خط مخصوص خود داشتند. البته به سبب همسایگی با بین النهرین از خط اکدی و سومری نیز استفاده می کردند. بزرگترین خدای ایلامیان هومبان یا گل بود. الهه این شوشیک در مر تبه بعدی قرار داشت. قرار گرفتن الاهه در مقام بالاترین مرتبه خدایان، نشان از احترام آنها به مقام زن بود. آنها علاوه بر دهها خدای ایلامی به خدایان بابلی نیز اهمیت می دادند. خدایان برای خود معابدی داشتند که معروف ترین آنها در هفت تپه و چغازنبیل یافت شده است. شهرهای مهم ایلامیان شوش و دور-اونتش بود. شوش پایتخت اصلی ایلامیان بود. گذشته از آثار بسیار ایلامی، ستونی که قانون حمورابی بر آن نقش بسته است نیز در شوش کشف شده است. شهر دور-اونتش نیز در همسایگی شوش قرار دارد که اکنون آنرا به نام چغازنبیل می شناسیم. در قرن سیزده پیش از میلاد، به فرمان یکی از پادشاهان ایلامی به نام اونتش گل این شهر ساخته شده است. زیگورات چغازنبیل در این شهر قرار دارد. شهر مذکور هنوز توسط باستان شناسان از زیر خاک بیرون نیامده زیرا در منطقه ای نظامی قرار دارد. بناهای هفت تپه نیز در این مکان قرار دارند. در قرن 12 پیش از میلاد، بخت النصر پادشاه بابل ایلامیان را شکست داد. از این تاریخ تا قرن 7 پیش از میلاد ایلامیان قدرت خود را از دست داده بودند. پس از آنکه دوباره قدرت خود را به دست آوردند، دخالتهای دولت آشور موجب بروز اختلاف در خاندان شاهی ایلام شد. در سالهای 648 تا 646 پیش از میلاد، آشور بانیپال به ایلام حمله کرد و شوش وشهرهای بزرگ دیگر را به شیوه وحشیانه آشوری غارت کرد. هر چند که سرزمینهای ایلام ضمیمه خاک آشور نشد ولی ایلام برای همیشه اهمیت خود را از دست داد. کورش هخامنشی در سال 559 پیش از میلاد به پادشاهی انشان رسید و ایلام یکی از بخشهای امپراتوری هخامنشی شد. شوش نیز به یکی از اقامتگاههای مهم هخامنشی تبدیل شد.

قیطریه تهران 1200 سال پیش از میلاد

قیطریه تهران هزاره دوم و اول پیش از میلاد

گورستان قیطریه در شمال تهران قرار دارد و اشیای به دست آمده از آن متعلق به 1200 سال پیش از میلاد تا اوایل هزاره اول پیش از میلاد هستند. اجساد در این گورستان به صورت جنینی و در جهت های مختلف دفن می شدند. از درون این قبرها حدود 5000 قطعه شی برنزی و سفالی بدست آمده است. در کنار اشیای مفرغی، یک جفت گوشواره طلایی نیز کشف شده است. اشیاء سنگی یافته شده شامل سنگ ساب و اشیاء تزئینی مثل گردنبند با دانه های عقیق، بدل چینی، سنگ قرمز و سبز هستند. از آنجا که اجساد با لباس دفن می شدند در کنار آنها تکه های فرسوده پارچه و دگمه های مفرغی یافت شده است.

ظرف سفالی قیطریه - هزاره اول پ م-موزه ملی ایران

 A grave- first millenium B. C. Masjed Kabud museum of Tabriz

ظرف چهار قلو با دسته و بخش مرکزی- هزاره اول پ م - قیطریه- موزه آبگینه

 Pottery from Masjed Kabud museum- first millenium BC - Tabriz

ظرف دوقلو چرخ ساز – هزاره اول پ م - قیطریه- موزه آبگینه

ظرف سفالی قیطریه - هزاره اول پ م-موزه ملی ایران

 Two person grave- first millenium B. C. Masjed Kabud museum of Tabriz

صعود به دماوند با کاپ جام جهانی

درود بر میهن پرستان، 

طبق برنامه اعلام گردیده در تاریخ 1397/4/12 با هماهنگی فدراسیون کوه نوردی با قرارگاه کوه نوردی و صعودهای ورزشی پلور جهت صعود به قله دماوند به پلور رفتم و شب را در قرارگاه سپری نمودم و طبق هماهنگی با گروهی از کوهنوردان گیلانغرب قرار شده صبح با ماشین تا گوسفندسرا برویم که متاسفانه این گروه صبح بنده را جا گذاشتند!!! و من مجبوز گردیدم با آژانس تا ایستگاه زنجیر بروم و سپس خودم را حدود ساعت 8:15 دقیقه صبح به گوسفندسرا رساندم و با عمو اکبر که کافه دارد و در صعود سال 1395 آشنا شده بودم خوش و بشی کردم و ساعت 8:45 دقیقه بسمت بارگاه سوم حرکت نمودم و ساعت 15 به بارگاه سوم رسیدم و طبق هماهنگی آقای حسین پوذ اتاقی در اختیارم گذاشته شد و دست بر قضا با یک از جانبازان که مربی کوه نوردی و لیدر تور بود آشنا گردیدم که قرار شد شب را با دوستان که سه نفر بودندسپری کنیم و صبح همراه گروه آلمانی به قله صعود کنیم اما متاسفانه شبانگاه درب اتاق را این عزیزان باز گذاشتند و بنده سرمای شدیدی خوردم و صبح نتوانستم به قله صعود کنم و روز 1397/4/13 را استراحت نمودم و 1397/4/14 کمی صبر نمودم تا آفتاب بالا بیاید و ساعت 7:10 دقیقه از بازگاه سوم بسمت قله حرکت نمودم در بین راه میخواستم از بطری 1/5 لیتری تو بطری کوچکی آب بریزم که بطری 1/5 لیتری از دستم سر خورد و حدود چهل، پنجاه متر رفت پایین و به خودم گفتم وقتی برگشتم برش میدارم و به راه خود ادامه دادم و حدود ساعت 11:15 دقیقه به آبشار یخی رسیدم دیگر از بی آبی حس نداشتم و کمی آب از یک کوه نورد که چادر زده بود گرفتم اما کمبود آب شدیدی در بدنم حس میکردم و ماهیچه های پایم گرفته بود و نمی توانستم به صعود ادامه دهم، لذا استراحتی نمودم تا در صورت بهبود به صعود ادامه دهم اما بیماری و کم آبی اجازه پیشروی را بهم نداد و مجبور شدم به بارگاه سوم برگردم.

کوه خیلی مهربان تر از خیلی از کوه نوردان است

در مسیر بازگشت به پایین چنان حالم خراب بود که توان گام برداشتن را نداشتم و بازگشتم حدود 6 ساعت بطول کشید و در مسیر خیلی ها از این کوه نورد نماها از کنارم رد شدند اما دریغا از یک خداقوت و یا اینکه بگویند همنورد کمک میخواهی یا نه،

برایم حیلی تخجب آور بود چون اگر با این حال خرابی که من داشتم و توان راه رفتنم را نداشتم در یکی از خیابانها اینچنین حرکت میکردم حتم دارم حداقل 5/000/000 ریال مردم در شهر بهم کمک میکردند ولی در کوه حتی کسی بهم نگفت خسته نباشید!!!

ادامه دارد

قلعه بابک "قلعه جمهور"

قلعه بابک که با نام‌ قلعه جمهور هم معروف است. دژ و مقر تاریخی سردار آذربایجانی، بابک خرم‌دین بوده است که در هنگام قیام بر علیه دستگاه خلافت عباسی در قرن سوم هجری از آن استفاده می شده است.

مسافت راه کلیبر به قلعه حدود 3 کیلومتر است و به هنگام عبور باید گردنه‌ها و گذرگاه‌های خطرناکی را پشت سر گذاشت. قبل از رسیدن به دروازه قلعه و ورود به بنای مستحکم دژ باید از معبری عبور کرد که به صورت دالانی است و از سنگ‌های منظم طبیعی شکل گرفته و تنها گنجایش عبور یک نفر را دارد و دو نفر به سختی می‌توانند از آن بگذرند. فاصله این معبر تا باروی قلعه در حدود 200 متر است و مقابل آن قرار دارد.

از همین نقطه است که صعوبت راه و ابهت خاص این قلعه رفیع و موقعیت خیره کننده آن بیننده را به اعجاب وا می دارد.

امتداد بصری معبر در نهایت به دروازه قلعه ختم می‌شود و دقیقاً در راستای آن قرار دارد که باعث می‌شود ورود و خروج هرکس از طریق دو برج دیده بانی در سمت دروازه ورودی قابل رؤیت باشد. برای نفوذ به داخل تنها راه ورود دروازه اصلی است و از کوهستان امکان وارد شدن به قلعه وجود ندارد.

با گذر از دروازه ورودی و پشت سر گذاشتن بارو، جهت رسیدن به دژ اصلی باید از گذرگاهی باریک که حدود 100 متر صعود از ارتفاع را نیز به همراه دارد گذشت تا به مدخل ورودی قلعه رسید، مسیری صعب العبور که از یک سمت مشرف به دره‌ای است با جنگل‌های تنک و ژرفایی در حدود 400 متر که به صورت تیغه و دیواره تا قعر دره ادامه دارد.

بنای دژ که دو طبقه و سه طبقه است، پس از ورودی قرار گرفته است و پس از آن تالار اصلی وجود دارد که اطراف آن را 7 اتاق فرا گرفته است، اتاق‌هایی که به تالار مرکزی را دارند. در قسمت شرقی دژ تأسیسات دیگری مرکب از اتاق‌ها و آب انبارها ساخته شده است؛ سقف آب انبارها با طاق جناغی و گهواره‌ای استوار شده‌اند.

محوطه داخلی آنها نیز به وسیله نوعی ساروج غیر قابل نفوذ گردیده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان و هنگام مضایق و محاصره‌ها از آب آنها استفاده می‌شده است. در سمت شمال غربی دژ پلکان‌هایی سرتاسری وجود داشته که اکنون ویران شده و قسمت‌هایی از آن بیرون خاک است و تنها راه صعود به بخش‌های مرتفع تر بناست. از آثار معماری و برخی از سنگ‌های زبره تراش و روش چفت و بست سنگ‌ها و ملات ساروج و اندود دیوارها از نوعی گچ و خاک می‌توان دریافت که ساختمان این دژ و قلعه در روزگار اشکانیان و بخصوص ساسانیان ساخته شده است.